معنی بینی گرفته - جستجوی لغت در جدول جو
بینی گرفته
أنف أفطس
ادامه...
أَنْفِ أفْطَسَ
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به عربی
بینی گرفته
Snotty
ادامه...
Snotty
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بینی گرفته
morveux
ادامه...
morveux
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بینی گرفته
ranhoso
ادامه...
ranhoso
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بینی گرفته
sümüklü
ادامه...
sümüklü
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بینی گرفته
schnodderig
ادامه...
schnodderig
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به آلمانی
بینی گرفته
сопливий
ادامه...
сопливий
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بینی گرفته
kataralny
ادامه...
kataralny
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به لهستانی
بینی گرفته
鼻涕的
ادامه...
鼻涕的
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به چینی
بینی گرفته
ناک آلود
ادامه...
ناک آلود
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به اردو
بینی گرفته
নাকের সর্দি
ادامه...
নাকের সর্দি
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به بنگالی
بینی گرفته
pua yenye mizio
ادامه...
pua yenye mizio
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بینی گرفته
콧물이 나는
ادامه...
콧물이 나는
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به کره ای
بینی گرفته
coloso
ادامه...
coloso
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بینی گرفته
鼻水の
ادامه...
鼻水の
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بینی گرفته
סתום
ادامه...
סתום
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به عبری
بینی گرفته
сопливый
ادامه...
сопливый
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به روسی
بینی گرفته
ingusan
ادامه...
ingusan
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بینی گرفته
น้ำมูก
ادامه...
น้ำมูก
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به تایلندی
بینی گرفته
snotterig
ادامه...
snotterig
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به هلندی
بینی گرفته
mocoso
ادامه...
mocoso
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بینی گرفته
नथुनों से बहने वाला
ادامه...
नथुनों से बहने वाला
تصویر بینی گرفته
دیکشنری فارسی به هندی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بوی گرفته
(گِ رِ تَ / تِ)
بدبو و گندیده. و متعفن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
ادامه...
بدبو و گندیده. و متعفن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بینی گرفتن
(نُ)
بینی افشاندن. پاک کردن آب بینی. پاک کردن بینی. آب بینی خود را بدستمال و غیره زدودن. (یادداشت مؤلف)
ادامه...
بینی افشاندن. پاک کردن آب بینی. پاک کردن بینی. آب بینی خود را بدستمال و غیره زدودن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویر بوی گرفته
بوی گرفته
بدبو گندیده متعفن
ادامه...
بدبو گندیده متعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جبین گرفته
جبین گرفته
ترشروی
ادامه...
ترشروی
فرهنگ لغت هوشیار